عُبور، آخرِ سر اِتفاق می افتد
به هر بهانه سفر اِتفاق می افتد
درخت باش و بمان روی ریشه های خودت!
قبول کن که ثَمر اتفاق می افتد!
کنار پنجره ی شب نشسته ای بی تاب
صبور باش !سحر اتفاق می افتد
تُویی که زندگیَت مثل قهوه ی قَجریست !
دوباره شهد و شکر اتفاق می افتد
اگر چه باغ تو غرق انار خواهد شد
ولی به خُونِ جِگر اتفاق می افتد.
رضا حدادیان
ZibaMatn.IR