جانا ! من از دردِ نهانم می نویسم
از درد با اشک روانم می نویسم
از سردیِ پاییز و از داغ غمِ یار
هر نیمه شب از عمقِ جانم می نویسم
پژمرده ، باغ و گلشن دل از دو رویی
دلتنگم از بی همزبانی می نویسم
چندیست بی خویشم چو مجنون وچو فرهاد
از لیلی ی شیرین٘ جهانم می نویسم
روی تو ماه روشن هفت آسمانم
از تیره ابر آسمانم می نویسم
آتش زده گلبوته ها را این جدایی
هر لحظه از آه و فغانم می نویسم
لبریز از بی تابی ام گیسو پریشان
با بغض از ابرو کمانم می نویسم
با چهره پر غصه و رخسار زردم
فصل بهاران از خزانم می نویسم
بادصبا
ZibaMatn.IR