ماه محرم تکیه تا آماده می شد
شور و شعوری در دل من زاده می شد
نامت که می بردم دلم آرام میگشت
با بیرق سرخت مرادم داده می شد
خانه سراپا تکیه بود و مادر من
آماده با چادر سیاهی ساده می شد
چادر سیاهی که برایم دوخت انروز
گاهی برای این دلم سجاده می شد
تا روضه خوان از کربلایت روضه میخواند
این قلب من هم زائر آن جاده می شد
ای کاش من هم زائر کوی تو باشم
آن زائری که محو تو دلداده می شد
در بحر طوفان و در امواج مصیبت
مهرت مراد مردم آزاده می شد
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR