چه لذتی داشت بهار اگر عشق با دست هایش گره دوری مان را باز می کرد تو از جاده ی انتظار می رسیدی و پر مهرتر از باران بر من می باریدی بذر دوست داشتنت در باغچه ی سبز دلم جوانه می زد و آنگاه شکوفه های بوسه ام بر روی لب هایت می نشست مجید رفیع زاد
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.