به من که میرسی کمی درنگ کن!
بگذار خوب بَراندازت کنم...
تو که برف هر ساله ای و ماهم کویر لوت...
بگذار اگر اتفاقی آمدی و نگاهت به چشمانم گره خورد، فقط اندکی به مژه هایت خیره شوم؛ گونه هایت را زیر نَظر بگیرم و منتظر باز شدن خط لبخندت برای ثانیه ای باشم.
همه میدانند بحث تو که میان باشد، من نَدید بَدید ترین آدم دنیا میشوم.
تو برای من همیشه تازه ای...همیشه نوبرانه ای... همیشه همانی هستی که خسته ام نمیکند.
پس یادت باشد اگر روزی به چشمانم افتادی، گذر نکنی...من محتاجم به تأمل در تو!
بودهن دریس
ZibaMatn.IR