بسمه تعالی
محو در آیینه شو ، همواره در اِنکار باش
پرده برداری کن از خود ، محوِ آن رُخسار باش
چون تهیدستی ست حرفِ پوچ مانند حباب
مُهرِ خاموشی بزن ، گنجینه ی اسرار باش
در خرابی هایِ تن تَردَست شو مانندِ سیل
پای دیوار یتیمان ، دست کم معمار باش
نیست ممکن ، گنج را با بی زبانی یافتن
با زبانِ نرم ، خاری در دهانِ مار باش
جامه ی احرام را هرگز ، کفن بر خود نکن
جای هر شب زنده داری ، در سحر بیدار باش
روزگارت در سیاهی چون قلم آمد به سر
بگذر از گفتار ، دیگر بر سرِ کِردار باش
ای که می چرخی به دور خویشتن در زندگی
اندکی در چرخِ گردون ، نقطه ی پرگار باش
راهِ صحرایِ طلب چون بر نمی تابد غبار
گرد هستی را بیافشان تا سبکرفتار باش
خصم بیرون از هیولای درونی کمتر ست
در مصاف دشمنان ، درگیر استکبار باش
ZibaMatn.IR