سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ابرییا ابریشمماه بی روسری زیباتر است...
قرار بود شانه باشددست به قیچی داد...
پا بود/پدر.../هر کجا/گم می شد/دست...
سال تازه شدما ساعت به ساعتبند عوض می کنیم...
کاشجای ماه بودمانگشت نمای شب تو...
دلمپر از رسیدن استدلواپس افتادنام نیستی،تو به فکر سبدی!...
غم را غمفرا می گیرد وقتی که نامام را می شنوَد...
خشکیدهدریا میان نفت ماهی ،دودی شده...
درخت آزاد هم یک روز هیزم می شود.طوری بسوز داغ بگذاری روی آتش....
پاک نمیشود خونی که پاک استدست ات را به گردن دستمالنیانداز...
فریزر هم بو می دهد...
قسمت ما این نبودتن هایی را به تن کنیمخودت بریدی...