پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کاش که یکی پیدا بشه......امضای ما رو جعل کنهتوی اُزگُل یا دزاشیب............زمینها رو بغل کنهمال خودش یا پسرش.........یا دخترای خواهرشیا خواهرِ مادرزنش.........یا مادر خواهرزنشفرق واسه ما نداره........کیا کی و بغل کننیا اینکه باز یواشکی........امضای هم رو جعل کننحسن سهرابی sohrabi hassansohrabipoem...
شعرِ ما را در گلویِ خسته و بیمارِ آزادی،به نقد آرید.که در بیلبوردِ شهرداری، فقط ننگ زمان ماند،...
کاش باران بودم در آسمان چشمانت....آنجا که می باریدم، چون ابر بهار،...در آرزوی وصال....حسن سهرابی...
غرق شدم در موج چشمانت ولیپلک تو ساحل شد و،من را ز چشمانت گرفت....
در سَرَم هوای دیدنت بود ولیابر بارانی،تورا،با خشم ز چشمانم گرفت.حسن سهرابی...
در سرم هوای دیدنت بود ولیابر بارانی تورابا خشم زچشمانت گرفت...
بی تو عی زیبای ناپیدادلمدریای بی آب است....
زیبای ناپیدای منبا تو دریا می شود هر قطره از رویای منفارق از این فتنه های خفته در شبهای من...
در این فریاد و شیداییهوایم پر ز تزویر استکنون باز آی تو ای جاناکه قلبم گیر زنجیر استحسن سهرابی...
کجایی عزیزمنشستم به خلوت کجایی عزیزمپناهم نبودی بلایی عزیزمچشیدم ز زهرت نگاهی ولی توجفایم نمودی خطایی عزیزم Instagram.com/sohrabipoem...
پُر کن از سوسن و سنبل همهٔ ذهنت راو تُهی کن همهٔ نفرت را،قلبتان را پُر از مهر خدایی بکنید.بگذار که تنهابِرَود تا ته آن ثانیه ها.دِلتان را بسپارید به باد.بسپارید به دستان خدا.بوی بهار در تن ثانیه ها پیچیده است،بگذار که ذهنت بِرَود تا ته آن رویاها.نو بهار است ،درآغوش بگیر و هم نوا کن همههستی را.و اینک(حسن سهرابی)فرا رسیدن نوروز را خدمت شما دوست عزیز شادباش گفته وسالی سرشار از عشق،محبت ،شاد...
چه دل انگیز است،شکوه بهاردر اندوه زمستانِ بیقراردر هیاهوی کلاغ ها و کفتارهای بی تبارشکوفه های سر برآورده از سوز خزاننشان از روییدن جوانه هاستزمان پریدن پروانه هاستفرمان دل بریدن از بهانه هاست.و چه دل انگیز است،دمیدن سرود عشقدر ساز هستی.خزانِ اندیشه ها خواهد رفت،تمام این حیله ها خواهد رفت،در میان همهمه کینه هاغبار از سینه ها خواهد رفت.زمان زمان گذشتن از تاریکی است.زمان نوشتن از آزادی است....
دانی که فرهاد چرا غمگین استاز این همه اخلاص چه دل چرکین استامروز که بینی دلش غمگین استاندر غم احساس آن شیرین است--------شاعر حسن سهرابی...
دِلَم اَندیشه را بی تاب می دیدتمام بیشه را در خواب می دیدمیان اینهمه فریاد مردابتبر بر ریشه را جذاب می دیدحسن سهرابی...
در چشم تو از هوس هوایی باشدگمراهی و عشقِ بی وفایی باشداز آنچه شود سهم تو در راندن منتنهایی و درد بی شفایی باشد...
زیبای نا پیدای من بی گمان تو به غزلی ناگفته می مانی....که بر زبانهیچ شاعری جز من جاری نشده ای .ومن تنها شاعری هستم بی شعر،که تو را عاشقانه سروده ام.و غزلت یگانه ترین سروده هستی ام شد.حسن سهرابی...
دیشبدیشب دل من هوای آن میکده داشتبا باده و می قرار یک شبه داشتبا آن دف و سنتور وناز رُبابتا صبح سحر اِعجاز حنجره داشتشاعر:حسن سهرابی...
حلقهدر میان حلقه های بیشمار زندگی،حلقه ای از زلف یارمهربانم آرزوست.حسن سهرابی...
چشمانِ فلکچشمانِ فَلَک کور شود گَر نتواند،این عشقِ میانِ من و آن یار ببیند حسن سهرابی...
ریاکارآن یار که می گفت که دیوانه ما بودمجنون و گرفتار و در بند جفا بودبیهوده ببستم دلم را به وفایشابلیسه ریاکار و فرزند خطا بودحسن سهرابی...
دل پوشالیاز عشق چه می دانی؟ از دیده چه می خواهی؟در عالم هوشیاری اینگونه پریشانی.با این همه بیماری در عالم طوفانیبا این دل پوشالی سرمست و غزلخوانی.با این همه حکمرانی در عالم ربانیبا این غم پنهانی اینگونه تو حیرانی.در عشق چه می جویی. از وفا چه می گوییتو با دل بارانیبا این غم طولانی در وحشت و بیماریاز عشق گریزانیاز کرده پشیمانیاز دیده تو پنهانیحسن سهرابی...
نبردهوا بس ناجوانمردانه سرد استغزلها با رباعی در نبرد استدر این بازار سرد شاعرانهدلم تنها اسیر کوه درد استحسن سهرابی...
نبردهوا بس ناجوانمردانه سرد استغزلها با رباعی در نبرد استدر این بازار سرد شاعرانهدلم تنها اسیر کوه درد است سهرابی@sohrabipoem...
راز خلقتشاید صدای تو رازِ خلقت است در بیکرانه هستیومن قطره ای بی پناهایستاده مقابل عظمت اقیانوس چشمانتحسن سهرابیInstagram.com/sohrabipoem...
اِنگار که دلبری به سوی ما می آیداینگونه غریب و بی صدا می آیدامروز در این وادی پُرحادثه اماینگونه عجیب بوی جفا می آید...
نخواهیم گذشتحسن سهرابیاز ساقی این سَرا نخواهیم گذشتاز بازی حیله ها نخواهیم گذشتاز هر چه که بگذریم تا آخر عمراز بانی این بلا نخواهیم گذشت...
خیانت حسن سهرابیاز آن روز که من خیانتت را دیدم بی تو من به این جهان خندیدمگر چه خشکید دلم از هوس و حیله توهمچو آن اَبر بهار از آسمان باریدم...
اسیرحسن سهرابیبا آنهمه عشق اَسیرم کردیاز بازی زندگی تو سیرم کردیبا آنهمه دلدادگی و شیداییدر دور جوانی ام تو پیرم کردی...
قطره آبقطره آبی کوچک و بی ارزشم در آسمانها من ولیدر زمینم،قطره آبی ناگهان سیلی خروشان می شود...
خواب انقلابمن به چشمانِ بیقرارِ مهتاب می نگرممن به زمان انفجارِ این خواب می نگرمدر آغوشِ بیقرارِ این طناب دارمن به زمانِ خواب انقلاب می نگرم...
الهام نادرآن الهام نادری که چنان وحی به من شد زِپسِ سبزه چشمان چو ماهت.به زمانی که به بیعت نشستم، و به زحمت گذشتممن از آن بودن بی تو.به خدا کشت مرا:غم آن بوسه که پاییز نچیدم زلبت،و چه دل تنگ شده است.تهی از رنگ که نه،بلکه بیرنگ شده است.از برای تو ای پاک ترین حادثه از نوع بشر.و من اینک زخدا،نفسی یا که نهچون تو کسی می خواهم.پس دگر باز به پرواز درآی و در آغوش بگیرم، که بمیرمز هوس بازی با تو ،...
حلقهدر میان حلقه های بیشمار زندگی،حلقه ای از زلف یارمهربانم آرزوست....
ریاکارآن یار که می گفت که دیوانه ما بودمجنون و گرفتار و در بند جفا بودبیهوده ببستم دلم را به وفایشابلیسه ریاکار و فرزند خطا بود@sohrabipoem سهرابی...
به چشمانت خواهم آموخت،که....زندگی پیمایشی است آرام و فرسایشیاست مداوم تا. مرگ@sohrabipoem ...
مانده ام در حسرتِ چشمانِ مهتاب گونه ات..در شبی که ظلمتش دُزدیده چشمان مرا...
بوی عرفانزندگی با تو برایم بوی عرفان وشقایق می دهدبی تو امّا:بوی عرفان و شقایق حس قبرستان دهدحسن سهرابی...
محرمی است و عاشورایی بر پاستدر روزگاری که نبودنتنه شمشیر می خواهد و نه شمر و یزید.حسن سهرابی...
سُخنها رَدِپای وَهلِ مرگ استکه دائم با دلِ من در نبرد استدلی خسته چُنین پیغام سَر دادکه مَرگ با جانِ من در جنگِ سرد است...
((زیبای نا پیدای من))ما ترک جان چو کردیمدر این دیار یاراناز این همه هیاهوجز رنج دل ندیدیم @sohrabipoem...
چشمانِ فلکچشمانِ فَلَک کور شود گَر نتواند،این عشقِ میانِ من و آن یار ببیند@sohrabipoem...
چه کنمچه کنم تو را که دیوانه ایز بهر می عاشق میخانه ایدل زتو من هیچ نَبُرَم ای رفیقگر چه تو خود رفیق هر خانه ای...