شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
کودکان در باغچه ایکه خاکش از خاطرات ماستتخم رؤیا می کارنداما ریشه هااز سنگ فرش خیابان ها سر در می آورندبا دستان کوچکشانبر آسمان کاغذیابرهایی از گچ می کشندبارانی که می باردشور اشک های دیروز استلبخندهایشانمانند بادبادکی ستکه نخش به دستِ زمان گره خوردههرچه می دونددورتر می شودو بازی هایشاندر میدان های شطرنجیکه مهره هاسربازان بی پناه اندپایانی نداردجز سکوتکودکانشاعرانی اندکه شعرشان راکسی نمی خواند...
*کودک کار*نویسنده: اسما رحمانیبرای تو نامه ای می نویسم با تمبر سیاه بخت روزگارتویی که انگار رد پای خوشی هایت را کسی دزدیده است.تویی که به زور و التماس از دل روزگار نان می خوری!!جاماند، جاماند خوشی های کود کیت در ناپیداترین رَخنه های این شهر کاش توهم آرزو کردن را بلد باشیکاش تو هم یکبار تُهی از غم و غصه روی برگ های پاییزی با آواز خش خش برگ ها می رقصیدیکاش روزی برسد زندگی برای تو یک استعفا نامه از کار بنویسد تا به توانی آسوده خیال آ...
*کودک کار* نویسنده: اسما رحمانیبرای تو نامه ای می نویسم با تمبر سیاه بخت روزگارتویی که انگار رد پای خوشی هایت را کسی دزدیده است.تویی که به زور و التماس از دل روزگار نان می خوری!!جاماند، جاماند خوشی های کود کیت در ناپیداترین رَخنه های این شهر کاش توهم آرزو کردن را بلد باشی کاش تو هم یکبار تُهی از غم و غصه روی برگ های پاییزی با آواز خش خش برگ ها می رقصیدیکاش روزی برسد زندگی برای تو یک استعفا نامه از کار بنویسد تا به توانی آسوده خی...
[تقدیم به کودکان کار] مرد نبوداما کارهای مردانه می کردکودکی که،موریانه های کارساقه ی لبخندش را جویده بود!. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
کار کودکان و فقر ناگزیر با یکدیگر متصل می شوند و اگر شما همچنان از کودکان کار به عنوان درمان بیماری فقر اجتماعی استفاده می کنید، در پایان، هر دو چیز را یعنی فقر و کودک کار را با هم خواهید داشت...
باور کن زندگی را ...شیرین مثل غمِ کودکان بالا شهرتلخ مثل شادیِ کودکان کار...