شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
از رگِ خوابِ چشمه ی رویا،/ رفته نابِ جنونِ ناپیدا/خوابِ شیرینِ عاطفه، هر دم،/ در پیِ پلک های فرهادی ست/شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
یک شب بیا؛ تا بنگری:این قلبِ بی تاب مرا؛حالِ مرا؛ احساسِ دل؛چشمان بی خواب مرا!زهرا حکیمی بافقی،کتاب دل گویه های بانوی احساس...
یه شبایی هست که دلتنگی به خستگی غلبه می کنهو نتیجه اش میشهبی خوابی...
هعی، امشبم گذشتو، بازم ندونستیم چرا بیداریم...
روزا... بے حوصلہ ام... شبا خواب ندارم......