پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حضرت یار چه احساس نابیست به تو نزدیک بودن ،مانند ستاره به شب...مثل الهه ی ناز وسط صدای زیبای بنان،مثل قفس پرنده وسط نوشته های سهراب،مثل ماهی وسط یک اقیانوس آرام...مثل ...مثل هرچیزی عین من و تو ...بدون اینکه هیچ دلیلی برای نزدیکیمان پیدا کنم ،احساس میکنم بدون دلیل به تو نزدیکم...کاش میشد دلیل قانع کننده تری پیدا میکردم ...ولی چطور میشود کلمات دلیلی بسازند، وقتی، هنوز هجی نامت را بخوبی از بَر نکرده ام ...حالاوسط همه ی ...
پدر، فهمانده این را، با تلاشش؛که باارزش ترین، کانِ وفا اوست...برای حسّ نابِ زندگانی،دل انگیزان ترین، صوتِ صفا اوست...شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک چهارپاره)...
ظلمِ بی حد، تمامِ دنیا را،/ کرده تاراج و رفته از هر جا/التهابی که می سروده، از،/ حسّ نابی که محوِ فریادی ست/شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
اگه حال دلت خوبه،بدون حال منم خوبه؛یه حسّ ناب زیبایی،رو قلبم مشت می کوبه...زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک ترانه، کتاب ترنّم احساس....
درونِ سینه حسّی ناب دارم؛دلی سرگشته وُ، بی تاب دارم؛به رویای رسیدن، تا گلِ عشق،دمادم دیده ای بی خواب دارم...زهرا حکیمی بافقی،کتاب دل گویه های بانوی احساس 🌿❤️🌿...
صبحِ صادق، از ره آمد؛ روزِ نو، آغاز شد؛کفترِ راز و، نیازِ جان، پُر از: پرواز شد؛پنجره، تا پنجره، صد منظره، دارد پگاه؛رو به روی زندگی، احساسِ نابی باز شد... زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)🌿🌺🕊🌺🌺🕊🌺🌿...
آدم روبروی تو دیوونه میشهدوتا چشم مجنون خوش رنگ دارییه گردان جنگی تو موهاته دخترتو معلومه با من سر جنگ دارییه جوری نگام می کنی تازه می شمیه جنگل میون یه دشتی عزیزمشبیه یه بارونِ ناب بهاریتو مازندرانی،تو رشتی عزیزمبا اخمت یه شهرو به بازی بگیریکسی پیش تو اعتراضی ندارهتو انقدر جذاب و خوبی نگاهتبه آرایش اصلا نیازی ندارهآدم روبروی تو دیوونه میشهبا این حس نابی که تو خنده هاتهخدا رو چه دیدی شاید گُر گرفتماز این شعله ه...
دوستت دارم هایم را با عشق آمیختم و نثارت کردم، کمی چشم باز کنی و در چشمان عاشقم خیره شوی از چشمانم می خوانی حس ناب دلم را....
هر چیزی باید سر جای خودش اتفاق بیفتد،قبول داری؟ مثلاً تگرگ، باید اردیبهشت را به دلواپسی بکشاند، گیلاس، جایش، چلّه مرداد است...برگها باید وسط مهر، با رویی زرد و نارنجی، بریزند روی سنگفرش خیابان، شب یلدا، پرده را که میزنی کنار،باید برف را ببینی که بی صدا می آید...و اما عشق...من می گویم تنها چیزی ست که نباید سر وقت بیاید! باید وقتی برسد که تو دست و پایت را گم کنی، ناگهان... سریع...بی معطلی...درست بخورد وسط زندگی...
صبح ها لباس آرامش بپوشدست هایت را باز کن،چشم هایت را ببند و رو به آسمانصد بغل حس ناب زنده بودن رانفس بکشمتن عطیه چک نژادیان...
بیا به خلوت دلم، فقط بهانه ام تویینسیم خوب زندگی وَ عاشقانه ام توییغزل غزل نگاه تو به واژه ها رسیده استتو حس ناب بودنی وَ شاعرانه ام تویینفس نفس زدم شبی به پیش پای لحظه هاهوای شعر خوب من به هر ترانه ام تویینمی رسم به چشم تو، که ارتفاع مطلقیبلندی سجود من وَ جاودانه ام تویی به آسمان بیکران دلم روانه می شودکبوتر رها شدم فقط نشانه ام توییفراتر از سخن شدی کجا بخوانمت خداسرم به زیر و خسته ام بگو که شانه ام تویی... ارس آ...
پاییز نزدیک است.چه لذتى دارد در جنگل ، میان انبوهى از برگ هاى خشک و رنگین...کلبه اى متروکه که شومینه اش همیشه شعله هاى آتش را بغل کرده باشد و نم نم بارانى که شیشه ى پنجره را نوازش دهد.کسی باشد که سر بر شانه اش بگذارى و بهشت خدا را روى زمین به چشم ببینى.آنقدرمشغولِ حسِ نابِ هم باشید که حواستان از دقیقه ها و ساعت ها و روزها پرت شود.مى بینى !؟ پاییز جان می دهد براى همه اینها !...
چقدر حس نابی ست ! اینکه بدانی یک نفر گوش های خدا را از اسم تو پر کرده باشد !یک نفر ابرهای آسمان را به شکل تو ببیند وتسبیحِ دعاهایش آغشته به آرزوی وصال تو باشد ! چه حس نابی ست که از دوست داشته شدن لبریز و از محبت عشقی آکنده باشی !...
همیشه باید کسی باشد تا یک آهنگ را فقط به یادِ تو گوش کند و چراغ قرمزها و ترافیک هایِ شلوغترین خیابانِ شهر را به خاطرِ تو که سرت را به پشتیِ صندلی تکیه داده ای و یا از پسر بچه هایِ هشت ساله آدامس های رنگی میخری و میخندی، دوست داشته باشد. همیشه باید کسی باشد که آغوشش در روزهایِ تعطیل آف بخورد و زودتر خودش را برساند و بیشتر از هر وقتی کنارت بماند! همیشه باید کسی باشد، کسی باشد که به شوقِ دیدنش لقمه های پنیرِ کاله ی مامان را با ولع بخوری و نگرانِ موه...
آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی رو با یکی تجربه می کنه، دیگه نمیتونه اون حس رو با کس دیگه ایی تجربه کنه! بعضی حس ها خاص و ناب هستند، مثل بعضی آدم ها... ...
رَبَّنا آتِنا لحظه ای حس نابش را...ارس آرامی...
تیر ماهی ها جذبه ی احساسشان آنقدر بالاست که نمی توانی محو تماشای این همه حس ناب از آنها نباشی.باران عشق و مهربانی خود را بی توقع بر سرت می بارند و حرف دلشان را در سکوت،با چشمانشان به صورتت می پاشند.تیر ماهی ها نقطه ی عطف جاذبه ی احساسند...باید باشند تا درس عاشقی را یاد بگیریم!...
صبح هالباس آرامش به تن کندستهایت را باز کنچشمهایت راببند،و رو به آسمان،صد بغل حسِ ناب زنده بودن را،نفس بکش ...و به زندگی سلام کن...