پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بدرود آوای عشق...روانش مینوی و راهش پر نور باد......
تنها صداست که می ماند...و صدای خسرو آواز ایران،جاودانه ایست که تا ابد ماندنی ستتسلیت به همه ی عزیزان و دوستداران شجریانمهرداد پیله ور...
"مرغ سحر" جهان مان شامِ تار گشت استاد "محمدرضا شجریان" بدرود...
نه باراننه بوراننه آتشنه توفانصدای تو انگشت تبدار آن دختر نوجوانی ستکه یک نام را بر بخار تن شیشهننوشته خط زدصدای تو انگشت یخ بسته ی مادر تازه پیری ستکه در اشک ریز گلاب و گلایلگِل از نام یک مرد می شستصدای توسوسوی مهتابدر چشم های شبی بی پناه استصدای توآتش نهتوفان نهآه است...
نباید فراموش کنیم که موسیقیاندیشیدن به انسان می دهمن موسیقی ای رو دنبال کردم که اندیشیدن به انسان ها بدهاون موسیقی ای رو که خواسته باشه برای لحظه ایفقط انسان خوشش بیاد یا حال کنه...از اون دیدگاه من دنبال نمی کنم.من موسیقی رو از دیدگاهی دنبال می کنم که اندیشیدن به مردم بده.و...لحظه ای از خودش بیرون بیاد و فکر کنه...زیرا انسان در فکر کردن ساخته می شهدر اندیشیدن راه کمال رو طی می کنه...
یک لحظه تمام سیم های تنم پاره شد. مثل ثانیه های قبل از مرگ که تصاویر تمام دوران های زندگی به یکباره از جلوی چشم آدمی می گذرد تمام آوازها و تصنیف های استاد از جلوی چشمانم گذشت. تنم بیشتر از زلزله بم لرزید، انگار هزار نفر زیر پوستم دف می زدند. باور نکردم. هیچوقت باور نمی کنم. مگر می شود از کلمه ی مرگ یا فوت یا بدرود برای این اسم استفاده کرد؟! مگر می شود نفس های سترگ این کوه عظیم را ندیده گرفت؟! مگر می شود این خبر را شنید و نمُرد؟! نه، هیچوقت باور ن...
ربنا که می گوییماه حلول می کندپرنده خاموشگوش به هوش می شودهر واژه کهحنجره می خوانددَم به عطش می نوشدروحِ تشنهافطار می کندپر پرواز می گیرد جانای صدایتشبیه آب روانتوتنها توربنا بخوان......
«دران زلال بیکران»(به محمدرضا شجریان)بخوان که از صدای تو سپیده سر برآوردوطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآوردبه روی نقشه وطن، صدات چون کند سفرکویر سبز گردد و سر از خزر برآوردبرون زِ ترس و لرزها گذر کند ز مرزهابهار بیکرانهای به زیب و فر برآوردچو موجِ آن ترانهها برآید از کرانههاجوانههای ارغوان زِ بیشه سر برآوردبهار جاودانهای که شیوه و شمیم آنز صبرِ سبزِ باغِ ما گُلِ ظفر برآوردسیاهی از وطن رود، سپیده ای جوان ...
علی نصیریان: شجریان در موسیقی سنتی آوازی ایران، منحصربه فرد است؛ همان طور که غلامحسین بنان بود و هست. شجریان در عمر پربرکت خود، در زمینه موسیقی آوازی ایران، تحقیق و تفحص کرد و با استادان این رشته کار کرد، آموخت و آموزاند.شجریان گوشه های مهجور موسیقی سنتی را خواند؛ با صدایی کم نظیر و جاودیی و گنجینه ای از آوازهای ایرانی را از خود به یادگار گذاشت.شجریان توده مردم را با مفاهیم شعر حافظ آشنا کرد. او حافظ را به مردم شناساند. برای مردم وط...
آواز ایران،بمان و بخوان باغ ها می روند و می آیند ما تماشاکنان صدای تو را ...آوازِ شجریان فقط شنیدنی نیست، نوشیدنی و نیوشیدنی هم هست. پری خانه ی تصویرسازی های شعر فارسی است. تماشائی است، و در این تماشا، «هرکس که دید روی تو بوسید چشم من»! اما موضوعِ این دلنوشته، تحلیل ارزش موسیقائی کار او نیست بلکه اشاره ای است به خدمات او به فرهنگ معنویِ ایران که در دلِ میراث ادبیاتِ شاعرانه پا...
خسرو آواز قرن، شاه بی قرینشد ز نظر غایب و خلقی پی اش غمینمرغ سحر، خفته به بستر چرا خموش؟دلشدگان در عطش بانگ آتشینفتح جهان کرد بدون سلاح و جنگنغمه ی عرش است که جاری است بر زمینچون که کند لب به ترنم، دوباره بازاز دمش این خاک شود جنت برینجغد، خمش گردد و باغ از زغن، تهیزهره به رقص آید و ناهید از آن طنینطالع سرکش پی خاموشی اش مکوشچرخ ستمگر پی صیدش مکن کمیننرگس بیمار مرا در امان بداردست طبیعت گل عمر مرا مچین...