سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بعد از تو ...می توان به همان خیابان رفت به همان کافه همان میز و همان قهوه را سفارش داد اما چه کسی می تواند اسمم را مثل تو صدا بزند؟؟...
هوای دونفره ؛هیچوقت نفهمیدم کدام هواست !اخر هوایِ تو ،سر به هوا همیشه به سرم میزند ...فرقی هم نمی کند غروبِ بارانیِ پاییز باشدیا لنگِ ظهر در دل تابستان !شبِ سرد در چله یِ زمستان باشدیا صبحِ روح انگیزِ بهار !هوای من ، به هوای تو همیشه دونفره است...
پاییز نزدیک است؛ با آن هوای عاشقانه ی دونفره اش!حواس مان باشدبرای آنکه روی برگ های زرد و سرخِپاییزی و زیر نم نمِ باران، خیابان هایبلندِ شهر را تنها قدم نزنیم، دستِهر کسی را نگیریم و با هر کسیشانه به شانه پس کوچه های شهر راپرسه نزنیم. نکند با راه دادنِ یک نفربه خلوت و تنهایی مان؛ خودمان راتنهاتر کنیم. نکند بی هوا،اولین نم نم بارانپاییزی عاشق مان کند؛که آن وقت اولینبرف زمستان فارغ مان خواهد کرد!برای آنکه عشق مان چهار فصل...
آهسته آهسته پاییز از راه رسیدفصلی پر از تبعیضکه متعلق به اقلیت هاستآن اندک معشوقه های حقیقی که دست دردست هم در پارک های حوالی شهر روی برگ های زردنارنجی قهوه ای وخشک که همانند فرشی روی زمین پهن شدهقدم می زنند..درهمان حین اگر باران بزند چتر باز نمی کنند وحسابی هوای دونفره را استشمام می کنند.به کافه می روند وقهوه ای گرم سفارش می دهندوبه همین بهانه سیردل به هم نگاه می کنند.آری پاییز متعلق به معشوقه های دراقلیت استهمان هایی که حسابی دل...
درست است دراین روزهای دونفره کسی را ندارم تاعاشقانه هایمان راباهم قدم بزنیم ...اما خداروشکر همچون تویی را دارم که متکی به گرمای جیب های خودمان قدم بزنیم وبه این تنهایی بخندیم!توهستی تا برای اینکه حسادت امانمان رانبرد به کافه رفته و دوستانه چای بخوریم..میدانی درست است عشق نیست اما درحوالی منوتو بدجوری رفاقت پرسه میزند... ....
هیچوقت پاییز را فصل دلدادگی و عشقنمی دانستم.دیدن برگ های زرد درختان،میزهای دونفره ی کافه هاو مردان تنها روی صندلی پارک ها برایم عادی بود.تا اینکه تو آمدی و مفهوم پاییز عوض شد.برگ های زرد درختان پیاده رو شد رنگ عشق،میزهای دونفره ی کافه ها، دغدغه ی عصرهای دل انگیز پنجشنبه شد..اما مردان تنها روی صندلی پارک ها.. می گفت که پاییز تلخی هایی هم دارد.خودمانیم.... مهری که با بی مهری تمام شود مفت نمی ارزد....
دلَت را آماده کن عزیزِ من،برای روز های خوبی که قرار استاز حالا به بعدمان سَر کنیم؛برای روز هایی که قرار استشانه به شانه ی هم چشم باز کنیمو حسرت بخوریمتمامِ روزهایی را که سرِ راه هم قرار نگرفته بودیم؛برای روز هایی که باید عادت کنم،تا چایَم را به لبخندِ روی لبت هم بزنم،و صبحم را به "صبح بخیرَت" گره؛برای روز هایی که باید تمامِ راه های نرفته ام را،تمامِ حرف های نزده ام را،شعر های زمزمه نکرده ام را،که باید تمامِ عکس...
دلم هوای یک دونفره تنها کرده من باشم و توزیر آسمانی که فقط منو تو به آن مینگریم و بس......