پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در شب هایی که ده سال طول کشیده بودنددر غروب تاریک و درخشش ستارگانمن راه می رفتم با غم و انتظاردلم پر از پرسش ها بود، بی جواباز پیراهنمان فراتر می رفتمبا هر قدم یک خاطره جدید، خنده ای دلنگراحساس سرزندگی و تغییر در همه جاشب هایی که ده سال طول کشیده بودنددر جستجوی پاسخ ها به سوالات عمیقممن در زمان سفر می کردم به گذشتهاز زخمی شدن تا بهبود، از شکست تا پیروزیشب هایی که ده سال طول کشیده بودنداما در انتها، در روشنایی روز جدیدمن ...
رویاهایش را به حقیقت تبدیل می کنددختری که در سختی ها جان داد..💪🏻💚رقیه سلطانیR soltani19...
رویاهایم را دیشب گذاشتم پشت دربیچاره رفتگر چه بار سنگینی دارد امروز......
دردهایمزبانم را جویده انددر اندوهِ دستهایمپاهایمفرو ریخته انداز برابر آینه عبور میکنمچقدر پلاسیده استگربه ی ملوس ِرویاهایم!...
دست حقیقت را بگیر و با خود ببررهایم کنی هم رویاهایم عطر آگین خواهد ماندتو خود می دانی ...عطر دوست داشتن من ماندگارست...
همه راهها که با پا پیموده نمی شونددستت را به من بدهرویاهایم منتظرند️...