دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
زلفش شب و صورتش که قرص قمر استچشمش که کتابت هزاران اثر استاز خط لب و ابروی نستعلیقشپیداست که از معلمین هنر است...
دو چشمش انتفاعی بود این زنو مویش انتزاعی بود این زنتمام دلبری هایش منظمدبیر اجتماعی بود این زن...
دل مرده ی اختلال رفتارم بودبا اینکه همیشه یار و غمخوارم بودچشمک زدم و شماره ام را دادماستاد کلاس درس آمارم بود...
بوسیدن لبهای معشوق از عبادت هاستباید خدا این را به دین داران بفهماند !!!!...
قل هو الله احد رویت؛ صمد دستان توسجده های واجب البوس است اینجا بوسه ات...
گرمی لبهای تو دائم به دردم می خورددر کنار سردی شبهای دریا بوسه ات!...
گرمی دستان تو یا باده ی چشمان توگر چه کار هر دوشان مستی ست اما بوسه ات…...
روسری را باز کن اعجاز کن؛ گم راه کرد...قاریان سوره ی والعاشقان را بوسه ات!...
اینقدر با سرخی لبهات بی تابم نکنمی کند من را ذلیل و خوار و رسوا بوسه ات!...
الفرار از مرگ… هیهات از لبت؛ باید گریختتا نبرده جان من را هم به یغما بوسه ات!...
هیچ جنسی مثل جنس بوس تو مرغوب نیستلالَبی اِلّا لَبت لا بوس اِلّا بوسه ات!...
یک حدیث دیگری دارد خدا با بوسه ات!لالَبی اِلّا لَبت لا بوس اِلّا بوسه ات!...