دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
گویی دیگر باران هم یاری گر رویاهایمان نیست!زمانی ست بسیار که نمی بارد،و هرکس قطره ای آب می بیند،به شادی فریاد برمی آورد:-- باران!شاعر: شاده علیترجمه: زانا کوردستانی...
او در قلبم است! دیگر، کجا دنبالش بگردم؟...تمام خیابان های شهر را دنبالش گشتم،همگی به قلبم منتهی شدند.شاعر: شاده علیترجمه: زانا کوردستانی...
من می خواهم هوای شهرم را پر از عطر گل کنم می خواهم ابتدا تو را یک گل بشناسانم و بعد از عطر و بوی گل برای اطرافیانم تعریف کنم وآنگاه آنها هم با گل آشنا کنم....من می خواهم شهرم را به باغی تبدیل کنم پر از عطر و بوی ریحانو همچون گردنبندی چشم زخم نشان، در گردنم پیچ و تاب دهم و چنان خاری در چشم دشمنان سرزمینم در بیاورم.شاعر: شاده علیترجمه: زانا کوردستانی...
خیلی فریاد زدم و داد و بی داد کردماز دستش ناراحت شدم و بر سر و رویش زدمبا آن همه خندید و گفت:تمامش کن! تو بی من می میری!!!شاعر: شاده علیترجمه:زانا کوردستانی...
می گویند پاییز شده و هیچ گلی نخواهد شکفت! گل هی گل است،هر جایی هم که باشد هرچقدر هم بماند.شاعر: شاده علیترجمه: زانا کوردستانی...
گفتم: مدتی ست، که بو و عطر پونه به مشامم نرسیده!تماشایم کرد و گفت:خودت، عطر خوشبوترین گل، شکفته در فصل بهارانی... شاعر: شاده علیترجمه: زانا کوردستانی...
دوست داشتنت،در خیالات هیچ شاعری نمی گنجد و در نوشته های هیچ نویسنده ای نیامده و در نت های هیچ ترانه و آوازی جای نگرفته و در هیچ داستان و نمایشی ذکر نشده است.هیچ کس تاکنون نتوانسته زیبایی رخساره ات را توصیف کند این مهم را نه دیده ام و نه شنیده ام خیر! هیچکس نمی تواند و نخواهد توانست.شاعر: شاده علیترجمه: زانا کوردستانی...
بی شک اگر رد شب ها را جستجو کنم،به گیسوان سیاه تو می رسم.یا که رد فرشته ها را دنبال کنم،به در خانه ی تو خواهم رسید.شاعر: شاده علیترجمه: زانا کوردستانی...
تو می گویی بخت گنجشککانهمچون جیک جیک صدایشان زیبا خواهد بود؟!یا که هر دم می نالند همچون ناله های وطنم...شاعر: شاده علیترجمه:زانا کوردستانی...
از آماج مکر و حلیه ی دشمنان می ترسم!چونکه نمی دانیم، که آنها چه می خواهند؟!پیروزی یا اشغال وطنم را؟!شاعر: شاده علیترجمه:زانا کوردستانی...