پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
یک لحظه یادِ چیزی می افتم و بعد به همه چی می خندم.حالا هم که دارم این نامه را برایت می نویسم یادِ خنده های مان در کافه ها و رستوران ها افتاده ام.چه کیفیت نایابی داشتند آن لحظه ها.می فهمی که…؟ هیچ وقت با هیچکس مثل تو صمیمی نمی شوم...- روبر لاشنه...
قلب های گرم و صمیمیبزرگن..کمیابن..متفاوتن..اما به اندازه نگفته هاشون ازهم دورن! @behnooshvzh...
این روزها دلم یک حال خوش می خواهدیک کنج ساده و صمیمی از دوستانی که تنها ترس و دلهره شان پرسیدن درس معلم بودلحظه های ناب و شیرینی که زود از من گذشتندو حالا که بزرگ شده ام باز از خود میپرسمنکند چند سال دیگر دلم به حال الانم بسوزدو خیال سفر کردن به این دوران به سرم بزنددغدغه هایی که حالا رنگ و بوی آرزو را به خود گرفته اندنه دیگر آن کتاب ها و مدرسه هست نه دوستان و همکلاسی های گذشتهاین روزها دلم حال خوشی را می خواهد که هر روز در پ...
با بعضی ها نباید زیاد صمیمی شد،یک فاصله ای باید گذاشت، تا از شعور نداشتشون در امان موند...
کوچک اما مردساده اما صمیمیعاقل ام عاشقرفیق باش رفیق...
در بعضی از طوفانهای زندگی، کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت...متوجه میشوی بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد...متوجه میشوی روی بعضیها هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد...میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان کامل شناخت...و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست!آگاه شدن تاوان دارد...ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی،این آگاهی دردناک است،اما هرگز تلخ نیست...!...
دوست های صمیمی هیچ وقت از هم جدا نمیشنشاید از هم دور باشنولی همیشه تو قلب هم هستن...
کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که میشود، همینطور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.کاش قدر معلم های صمیمی را بیشتر بدانیم!...