متن دردناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دردناک
چه دردناک است
وقتی دردی در سینه ات تلنبار شود و
نتوانی بازگویش کنی،
و عکس آن را به زبان بیاوری...
شعر: حاجی جلال گلالی
برگردان اشعار: زانا کوردستانی
کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند...
علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت
حالا که چشمام دارند سیاهی میرند ، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره.
^---^---^--^--^--^-^-^-^ به همین مناسبت جانسوز...
و ما درد خواهیم کشید
به هنگام دوری
به هنگام فراق
شبانگاه که غم بر سینه هایمان رخت اندازد
درد خواهیم کشید
به راستی که عشق دردناک است
هیچی برای یه عاشق تلخ تر و سخت تر از این نیست که احساس کنه رفتارِ معشوقش
دیگه اون عشق سابق رو نداره...🚶🏻♀
از عاشقتون غافل نشید🙂
خب؟!
از خواب ک بیدار شدم باز هم روی بدنم کبود شده بود..
هر بار یک زخم یا کبودی..
بدون درد هم نبودند..
زخم ها میسوختند و کبودی ها درد داشتند..
اما من ک خودزنی نمیکردم!
یا...
کتک نخورده بودم..
آن هم هرشب..
هر شب...
و باز هم..
هرشب..
این بار...
و گاه همه چیز دست ب دست هم میدهند..
تا بهترین روزهای زندگی ات......
مرگبار ترینشان باشند...
دردناک ترینشان باشند...
بهترین روزهای زندگی دیگران...
همان اعصاب خوردکن ترین روزهای زندگی من است...
نزدیک من نشو...
دستگاه پاسخ گویی خراب است...
نمیخواهم دلتان خدشه دار شود..
نویسنده: vafa \وفا\
+~°شاید اونقدری دور باشی که صدام بهت نرسه،ولی...
°+من اونقدری بلند
° اونقدری از اعماق وجودم
°+اونقدری درد ناک
گفتم:...
(لطفا نرو)
∆به قلم:فاطمه حمیدی(💙Abinaffsh💜)∆
✓ مروری کوتاه:
[برای ایام نحس کرونا]
انجام دادیم،،،
تمام بازی هایی را که
بلد بودیم،
عکس های خانوادگی
زیر و رو شد،
خاطرات دور و نزدیک ورق خورد،
در قرنطینه ی چندماهه!
برگشتیم به پاره ی گم شده مان .
کتاب خواندیم
حرف زدیم،
شنیدیم،
خندیدیم و،
--گریستیم!
بعضی...
خیلی وقت بود ؛ که حال و هوای روز هایش خاکستری بود .
تمام عواطف و احساساتش را درست در میان جیغ و فریاد های سوختم سوختمش در آخرین روز زندگی اش جا گذاشت .
حال قدم زدن در خیابان امری دردناک بود همان جایی که در مقابل نگاه های...
غرق در خواب طنین ناله های زنانه اش سکوت مرگبار شب را می شکست ، روتختی یاسی رنگ را چنگ می زد و در خود می پیچید !
کلمات نامفهومی را زمزمه می کرد کلماتی لبریز از التماس ...
عرق های ریز و درشت از پیشانی اش می چکید و...