سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
رفتی دلم شکستی ، این دل شکسته بهترپوسیده رشته عشق ، از هم گسسته بهترمن انتقام دل را هر گز نگیرم از تواین رفته راه نا حق ، در خون نشسته بهتردر بزم باده نوشان ای غافل از دل منبستی دو چشم و گفتم ، میخانه بسته بهترچون لاله های خونین ریزد سر شگم امشببر گور عشق دیرین ، گل دسته دسته بهترآیینه ایست گویا این چهره ی غمینمتا راز دل ندانی ، در هم شکسته بهترفرسوده بند الفت ، با صد گره نیرزدپیمان سست و بیجا ، ای گل ، نبسته بهترگر یادگار...
دردا ز تو هیچ اثر از مهر و وفا نیستدر دل سنگ تو جزء جور و جفا نیستمحنونم و در کوی تو افسرده و حیراناز تو هنری غیر شکستاندن دل ها نیستتو ای تلفیق خنجر و خون و زیباییخوب رویان را چنین راه و روش زیبا نیستبگو ای عشق دیرین تو ای غم گشته ی غمگینگرچه مجنونم چرا دلدار من لیلا نیستکاش بودی یکسره دیوانه عشقت شومکشته ام را دیده ام عشق تو پا بر جا نیست...
تو را ای عشق دیرینمدوباره جستجو کردمدر این دنیای بی مهریبه هجران تو خو کردمدلم خوش بود مثل من به ماندن هم تو مشتاقیولی رفتی و عشق توزده بر قلب من داغیمن اینجا پشت این دیوارتو آنجا توی یک بسترمرا در خود رها کردی به زیر خاک و خاکسترمرا ای عشق دیرینم صدا کن ، اندکی دریابکه گر تو یاد من باشیچو گل ، من می شوم شاداب....بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...