دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
او گرچه رفیق قابل و پشت نداشت جز بذر امید و زندگی ساز نکاشت بارید و پلیدی طبیعت را شست"پاییز " برای هیچ کس کم نگذاشت...
در پیله ی تنهایی و بی شانگی امبیدار شده ست حس دیوانگی امدوران شفیرگی ، تمام است و رسیدهمرقصیِ آفتاب و پروانگی ام ......
فصلیبه نام چمداندر تقویم عاشقانه هاروی زمستان را سفید می کند...