پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نشستم رو به درگاهت، در این شب های نورانیخداوندا نجاتم دِه، از این دنیای ظلمانی...
نمی دانماز نور آفتاب ️است...یا از تو...فقط میدانم...صبح بخیرهایت...دنیای مرا نورانی میکند...️️️...
من و تو می دانیمزندگی آغازی است که به پایان راهی استزندگی آمدن و بودن و جاری شدن استزندگی رفتن خاموش به یک تنهایی استمن و تو می دانیمزندگی آمدن استزندگی بودن و جاری شدن استزندگی رفتن و از بودن خود دور شدن استزندگی شیرین استزندگی نورانی استزندگی هلهله و مستی و شورزندگی این همه است......
نمی دانم !نور از آفتاب است یا از تو؟فقط می دانم ..شب بخیر هایت ؛دنیای مرا نورانی می کند ️️️...
توضیح دادنی نیست،نمیتوان وصف کرد،حسِ داشتنِ این حجم از خوشبختی را....چشمانت را که گشودی، دنیا نورانی شد...تو را برایِ ابد دوست دارم.....
خدایا تورا سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب سلامتی دین ودنیا رابه شما عطا فرمایدعید بر شما وخانواده محترمتان مبارک...