شنبه , ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای بهارِ دلنشین، ای روحِ زندگیبا آمدنت، جهان دوباره زنده شد...
در بارانی که همه جا را مرطوب کردهنور خورشید روی شاخه های بی برگ می تابدقطرات درخشان باران پیدا استشبنمی روی درختان بی برگ پیدا می شودشاخه های بی برگ، از روی باران می خواننداشک های آسمان را به دامن خود می برندمرواریدی که روی شاخه ها درخشان استزیبایی را به دل هر کسی می رسانند...
افکارت تو را می سازند. جهان را با چشمان خود ببین. انرژی را از درون خود بیرون بیاور. قدرت را از خود بخواه. سمت خودت را با اعتماد به نفس پیش ببر....
بزرگترین آرزوهای من در آن دوردستها زیر نور خورشید است.ممکن است هیچ وقت به آن آرزوها نرسم اما می توانم به بالا نگاه کنم و زیبایی آنها را ببینم، آنها را باور کنم و برای رسیدن به آنها تلاش کنم.لوییزا می الکات...
نوری در تاریکی می درخشد.دروازه های بهشت باز می شود،پرنده ای که از تاریکی به سوی نور پرواز می کند،گلی که در برابر نور خورشید می درخشد.هر پرتو نشانه عشق،هر پرتو، شروعی آسمانی،زیرا در پرتو لطف خدا،مانند دریاچه ای که در برابر باد آرام می شود.غزل قدیمی...