شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست...
فارغ ز بهشت و دوزَخ ای دل خوش باشبا درد و غَمش که یار دیرینهٔ ماست ......
دوزخ از تیرگٖی بخت درون من و توستدل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت...
یاد رُخسار تو را در دل نهان داریم مادر دلِ دوزخ بهشت جاودان داریم ما...
با من از دوزخ نگوعاشق کجا؟آتش کجا؟نازنینمآنقدر ها هم خدا بیکار نیست...
گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینمور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم...