پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گم می شوم در ازدحام دنیا؛وقتی که نمی شود پیدا؛حتّی،سایه ای از بلندای قامتت،در انزوای پس کوچه های خلوتِ احساسم!زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
بگذار در بزرگی ِ این منجلاب یأسدنیای من به کوچکی انزوا شود...
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد....
دلم فریاد میخواهدولی در انزوای خویشچه بیآزار با دیوار نجوا میکنمهر شب......
گاهی میان خلوت جمع یا در انزوای خویش موسیقی نگاه تو را گوش میکنم ...وز شوق این محال که دستم به دست توستمن جای راه رفتن پرواز میکنم ......