پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شب های بعد از رفتنت دیگر تماشایی نبود انگار بعد از تو،دلم دیگر برای من نبود...
خواب هایم پر شد از کابوس تلخ رفتنتاز هراسم شب نمی خوابم،پشیمانم،نرو...
کابوس رفتنت زخمی است نشسته بر قلب پاییز افسانه مهربان...
رفتنت در قاب هیچ پنجره ای جا نشد...
مادررفتنت داغی ابدی بر دلم گذاشت...
غم آخر بودرفتنت...
دلخوشیها را هراس رفتنت دلشوره کرد......