شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آرزوی من سواری با بالن بودولی در تنگه سینهبالن بر آرزوھایم سوار است!!! قلب!!...
این جای خالی که تو سینم هستقبلا ی روزی جای قلبم بود......
چه جوانانی!اسماعیل می بینی؟چه جوانانی!بسیاری شان هنوزصورت عشق را بر سینه نفشرده اند......
جانشین تو در این سینه خداوند نشد...
از فاصله ها خسته، محتاج به آغوشمباید تو بلد باشی، بر سینه فشردن را...
بزرگی جهان را بیخیال،من آن چند وجبی درون سینه اَت را طلبه اَم...
دوبرگ/روی نوک سینه ی پاییز/باد دست بردار نیست...
هر که در سینه دلی داشتبه دلداری داددل نفرین شده ی ماستکه تنهاست هنوز......
ناله را هر چند می خواهم که پنهان بر کشمسینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن...