پوستت شیر و لبت سیب و دهانت عسل است آن بهشتی که خدا گفت به گمانم که تویی
عاشق شدن را داشتم از یاد می بردم این شیر را بیدار کردی بچه آهو جان
سکه ی زندگیم شیر ندارد اما همین خطی که مرا به تو وصل نگه میدارد را دوست دارم
کرده است دلم باز هوای شیرت یاد تو و غرّش رسای شیرت با پای پیاده همه جا را گشتم مادر چه شدند بچّه های شیرت؟!
یارو یه استوری گذاشته از رفیقش که توی زندان هست و نوشته شیر که جاش تو قفس نیست خب عامو شیر که ضبط ماشین نمیدزده
یه شیر خودش رو نگرانِ عقاید گوسفندا نمیکنه !
عینکیبودنِاو رازظریفیدارد شیرمحبوسنباشد همهراخواهدکشت!
برای فریب دادن عدهای را شیر میکنند و عدهای را خر ! مواظب باشید حیوان صفت نشوید ، بازنده بازنده است چه درنده چه چرنده ...
هر که تهدید به رفتن بکند / می گویم شیر از این بیشه سفر کرده/ تو که جای خودت
نیازی نیست برای توصیف بزرگواری یک خانم او را تشبیه به مرد یا شیر کنیم او به سادگی یک زن است/ باشکوه و باوقار !
اگرچه بسیارند شغال ها اما بیشه همیشه به نام شیراست