صبح که شعرم بیدار میشود میبینم بسترم سرشار از گُلِ عشق توست و عشق تو آفتاب است آنگاه که درونم طلوع میکنی و میبینمت
افسوس دیر رسیده ایم ما گل عشق را می کاویم در روزگاری که عشق را نمی شناسد.