پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عاشقیم و زخمیان خاطراتآلزایمر به دادمان برس...
من زخمی از دیروزم و بیزار از امروزوز آنچه مینامند فردا، ناامیدم...
برگ ها زخمی/پاییز گنجشک ها را/چال کرد پشتِ میله ها...
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی...
زخمام که خوب بشه ... خیلیا رو زخمی می کنم...
زخمی که بر دل آید مرهم نباشد او را...