شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
لباسِ سفیدِ زمستان را بهار گلدوزی می کند....
قلم پاچه خوار، نوکش همیشه چرب است...
با دیدن قبض آب، برق از سرش پرید....
مرغ پخته را خام می کند، روباه حیله گر...
نمی دانم شما تره چه کسی را خرد می کنید اما من کشک خودم را می سابم...
بعضی ها با هم می خورند و بعضی ها به هم...
بیشترین در آمدپارسالپدرانمان بودند......
زخم هایت را پنهان کناینجا مردم زیادی با نمک شده اند......
وقتی خواستگار نقاش باشدمنت دختر را قشنگ می کشد...
تنها چیزی که از پدرم به ارث بردم زبان مادریم بود......
سارای این زمانهعاشق دارا می شود......
بعضی ها نوازنده نیستنداما برای همه می زنند......
به دلم آمد می آییآمدی، دلم رفت......
خنجر از پشت می زنندچه دوستان خجالتی دارم من......
حواکه باشیبعضی هاهوابرشان می دارد که آدمند...
تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت می کنند...
نقاش نیستمولی دلم برایت پر می کشد......
بعضی ها خنده رو لبشونهاما دلشون هیروشیماست......
اگر زیاد از حد خاکی باشی آخرش آسفالتت می کنند......
وقتی مرد برایش سنگتمام گذاشتند......
چشمانش شور بود اما خودش بی نمک...
در امواج نگاهش این کشتی دلم بود که غرق شد...
برای داشتن موسیقی پاک از گروه کر استفاده میکرد...
دندانپزشک کیف و دهانتان را باهم سرویس میکند...
گاهی اوقات دکترها تشخیص می دهند و عزرائیل درمان می کند....
شنا کردن در جهت جریان آباز ماهی مرده هم بر می آید...
در مسابقه ماست خوری همه روسفید شدند....
مثل زود پز باشدر حالی که می جوشی به آرامی سوت بزن...
از روی پل عابر پیاده عرض خیابان را به طول عمرم اضافه می کنم...
گردی زمین تمامی خدا حافظی ها را به سلام ختم می کند...
مهرش به دلم افتاد اما مهریه اش آنرا از دلم درآورد...
نمی دانم چرا هر چقدر به قربانت می روم نمی رسم....
نانوا هم جوش شیرین می زند بیچاره فرهاد...