پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عشق یعنی دو مرغ دریاییبرفراز کشاکش امواجپرگشوده به شکل پروانهدر طوافی به قدمت خورشید...
در امواج نگاهش این کشتی دلم بود که غرق شد...
شبها که درخشنده چشمِ ستارهبر امواج میلغزدآرام میشومگویی هزار چراغ در دلِ او آرمیده استدریا نگاه میکند مرا، لبخند میزندامّا از هیچ کجا کلامی نمیآیدگویی جهان جامهی سردِ یخی به بَر کرده وآتشی در آبِ منجمد افروخته ...آه! دریا! من ایستادهامدر خیزابِ تصاویرِ سایههااینک ستارهای بفرست از دلِ امواجتا مرا به آسمان بَرَدتا به شاخهای سبز، ستاره آویزمو بادِ نقرهایدوباره به گوشِ خیالمترانهای خوانَد...
ساکنان دریاپس از مدتیدیگر صدای امواج رانمی شنوند...چه تلخ است قصه ی عادت......
کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند. ما می توتنیم با استفاده از کلمه ها و جملات محبت آمیز انرژی مثبت و عشق را بین همه پخش کنیم....
ما با هم اسم های خود را روی شن و ماسه ها نوشتیمو امواج دریا آن ها را شستآن ها را روی قلب های مان نوشتیمتا برای همیشه آن جا بماندنام عروسونام داماداز شما دعوت می کنند که آن ها را در مراسم عروسی شان همراهی کنیدزمان …مکان …...
مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟...