هر لحظه من آغوش پر بوس تو️ را می خواهم... شرمنده که کودک درونم بغلی ست...
هر سپیده زیباترین تکراری دنیاست گشودنِ چشمانت
هر صبح دوست داشتنت میشود زیباترین شعر لب هایم
سنجاق میکنم بوسه هایم را به لبخند چشمانت
گرهِ کور لبهایمان بوسهِ
ساز قلبم روی نت چشمانت کو ک است
شب آرزوهاست آرزو کردم تو را امشب برای هرشبم
شب آرزوهاست از خدا میخوام امشب آرزوی کسی باشید که آرزویش را دارید...
شب ارزوهاست وارزوی من تویی ڪ توهمه ی ارزوی منے دورت بگردم
پیچیده است دوست داشتنت میان این همه سادگی من
تو باشی من خوبم حتی سایه ات مرا به رقص می کشاند
سالها به شبهایم بدهکاری.! بوسه
در جادهی خیال! عبور ِتو؛ بی مجوز قانونیست...
اکنون جهانم فردای فرداها روز و شب در تو و عشقت خلاصه گشته است.
من رها گشته در خود ادغام گشته درتو از من تا تو راه گریز نمانده است.
سیب در دستانت چیده! بوییده! تاوان طرد شدنم را چشیدهام.
تو حصار بغلت زندگی به کاممه
این روزها میگذره ولی یادمون میمونه کی از جونش گذشت کی از جیبش گذشت...
دور سرت بگردم که شدی اولین و آخرین فکر هر روزم...
تنها مسکنی که روم اثر داره مُسکن من خندهاته عشق جانم
هیچ چیز در جهان به خوبی بوی کسی که دوستش داری نیست...
به جز دستات ، هیچ چیز ارزش سخت گرفتن رو نداره...
همانند موج به آغوش میکشانم؛ ساحل تنهایی را...
من هر صبح چشمانم را در دریای پُرتلاطمِ خاطراتت؛ غُسل میدهم!