قسم به ... پاییزی که آمده است... و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها... در حال افتادن ! قسم به بوسه های آخر... و به باران های گاه و بی گاه و به آغوش های خالی... قسم به عشق ! که من پاییز به پاییز... باران به باران...
رنگ صدای تو را دوست دارم... رنگ صدای تو سپید است... سپیدِ مایل به عشق با رگه هایی از آفتاب و باران... حرف بزن ! من به ملودی خوش آب و رنگِ صدای تو دل بسته ام !
مرا بوسیدی و پاییز من هم شد تماشایی!
دلم را... بر می دارم... سَرِ قراری می آیم ... که باهم نداشتیم ... شاید آمدنت اتفاق افتاد .... عشق را دست کم نگیر...!
پاییز جان... نارنجی خوش آب و رنگم... لطفا هوای چشم های خیس... و گونه های تر را داشته باش.... کمی هم حواست به... قدم زدن های طولانی و بی هدف... بغض های بی شانه.... و دست های سرد و خالی باشد... این روزها دل های بی قرار کم نیست... فدای...
قسم به پاییزی که در راه است... و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها... در حال افتادن ! قسم به بوسه های آخر... و به باران های گاه و بی گاه... و به آغوش های خالی... قسم به عشق... که من... پاییز به پاییز... باران به باران... آغوش...
به دل هایمان عشق بدهکاریم... سرانگشتی هم که حساب وا کنیم... سر جمع می شود... هزار هزارتا بوسه... و یک عالمه بغل... کمی نزدیکتر بیا.... بغلم کن... تا ببوسمت...
سپید و مَلمَلی دوستت دارم... شبیه شکوفه های سیب... تو وسوسه ی سرخ و شیرین منی ! میخواهمت ؛ برای همه فصل هایم ... برای همه روزهای عاشقی ام ...
پَر و پا قُرص ایستاده ام... سَر دوست داشتنت... کوتاه هم نمی آیم... کوتاه آمدن ... بهانه ی آدم بزرگ هاست... دلِ من ... در بازی عشقِ تو هنوز کودک است کودکی لجباز که... تا مال خودِ خودش نشوی دست بردار نیست !
زن موسیقی ست... نُت به نُت عشق... سمفونی آرامی که همه ی تو را می بَرد ... تا مرز بوسه و آغوش... جایی که با هر دوستت دارم... مست می شوی... رها... میان زمین و آسمان ها...
امشب کنار عکس تو . . . من خواب رفته ام . . . ازبس که گریه شُسته مرا... آب رفته ام... مثل لباس های رها روی بند رخت پیچیده ام به یاد تو .... بی تاب رفته ام . . .
حوالی گردن تو ... پشت شیب ملایم شانه هایت مزرعه ی خشخاشی است... که نفس نفس... به سمت جنون می بَرَدم و من ... سرخوش از حال و هوای عشق... برای همیشه همین جا می مانم.
تو را به باران قول داده ام... و به شب پرسه های خیس... زیر نور ماه ! تو را به تنهایی ام... تو را به دلم قول داده ام... و می دانم... تو آن قدر خوبی ... که روی عشق را زمین نمی اندازی !
و سالهاست... دلم برای کسی می رود... که آمدن بلد نیست...
ادامه چشمهای تو می شود دریا... می شود اقیانوس ... و من قایق بی پارویی که ... موج به موج غرق توام !
جونم واست بگه... عشق کلاه شاپو نیست... که ی روز مُد بشه و ی روز دیگه بیفته از مُد... نَقل عاشقی... نَقل دیروز و امروز نیست که... نَقل ی عُمره... قبل حضرت آدم... تا قِیوم قیامت... راستشو بخوای... من میگم... دلی که با عشق زخمی نشه.. دل نیست ! ی...
موسیقی نمی دانم... بداهه می نوازمت.... با تحریرهای مخملی... زیرو بم آغوشت را خوب بلدم . . . !
پاییز ... عزیز دُردانه ی فصل هاست... سوگُلی دل های عاشق... فصل باران های زود به زود... بوسه های خیس... و چترهایی که .... عشق را خوب می فهمند...
دوست داشتنت... بوی خوب نان بِرشته می دهد... مزه ی خامه و عسل... و من همیشه جانم در می رود ... برای بوسیدنت... برای بوییدنت... خوشمزه ی دلخواه من !
هنوز پاییز نیامده..... دلم باران می خواهد... از آن باران های عاشقانه.... می خواهم بی آن که کسی ... بو بِبَرد.... یک دل سیر تو را ببارم.....
می بوسمت.... هر روز... روزی هزار بار... به نیت عشق... قُربة الی ا...
آجر به آجر... بند بندم بغض و دلتنگی ست... تنهایی از من آخرش یک مرد خواهد ساخت...
بین تمام هستی و دار و ندار من... دل برده ای... به جان خودم !! خوش سلیقه ای...
فصل بهار را ... از همه ی فصل ها بیشتر دوست دارم... و ماهِ اردیبهشت را... و روزِ بارانی را... و لحظه ی بوسیدن را... عشق را تو را... من تو را از همه بیشتر دوست دارم...