بچه که بودم حیاط خونه مون درخت خرمالو داشت،یه درخت قدیمی و خوشگل که وقتی خرمالوهاش میرسید انگار شاخه هاشو ریسه کشی کرده بودن!
از اولین سبدی که بابا چید،خوشگلترینشو برداشتم،بُردم توی اتاقم...ساعت ها نگاهش میکردم و قربون صدقه ی خوشگلیاش میرفتم!
خیلی دوستش داشتم،دلم میخواست برای همیشه بین عروسکام...