پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هر روز اگر چه روز حساب است نزد ما اما حساب عشق از این حرف ها جداست روز حسابدار فقط یک بهانه است اجر فرشته های خدا با خود خداست بابک وهابی...
ما ارزش صبر پای هم را داریم در سینه همیشه جای هم را داریم دقت کردی چقدر پاک است هوا وقتی من و تو هوای هم را داریم؟!...
تو رفتی و نبضِ عشق از پا افتاد بی جاذبه شد زمین و بالا افتاد با رفتنِ تو عزیز ِ جانم ، دیگر باران گذرش به خانه ی ما افتاد !...
از کف بینی ز بخت خود پرسیدم او گفت سیاه بختی و خندیدم گفتم کف دست را ندیدی که هنوز گفت آره!، ولی قیافه ات را دیدم!!...
تبریک به هر که با فِرَش دل برده!تبریک به تو، هموطنِ افسرده!تبریک به ما که دیدنِ قیمتهاباعث شده پشمهایمان فِر خورده!!بابک وهابی...
یک عمر به خانه ،زندگی آوردی ! با معجزه هر مسئله را حل کردی! من با نفس تو زنده هستم، بابا! پشتم به تو گرم است که خیلی مردی!...
آنان که مخ است جای گچ در سرشاندارند هوای پدر و مادرشاناز دورهمی، امسال می پرهیزندتا که نشود یلدای آخرشان!...
این یک دقیقه بیشتر آشفتگی ، کناریلداست هر شبی که بدون تو صبح شد...
همه ی عمردرد را زندگی کرده بودمرگ را زندگی کرده بوداینباردرد را به خاک می سپاردشایدزیستن جای دیگری باشد....شایدیک جای دیگریک جای بهترخانه اشرو به آفتاب و آرزوهایش باشد...درد های من نگفتنی است.......
این یک دقیقه بیشتر آشفتگی کناریلداست هر شبی که بدون تو صبح شد......
انقدر زدم به دست و بالَم الکُلانگشت نمانده روی دستم بِلکُل!فردا که بگیرم کرونا می فهممبی فایده بود و شده بودم اُسکُل...
در شهر کمین کرده خطر ،خانه بمانبا هم سوزانده خشک و تر ،خانه بمانوقتی همه در قبال هم مسئولیمهمت کن و این “سیزده به در “،خانه بمان...
مَردی غریب ،آخر این قصهتبعید شد به بغض زمان،دِق کرداین چاه های نفت خبر دارندغربت ،چه با غرور مصدق کرد!...