هر روز اگر چه روز حساب است نزد ما اما حساب عشق از این حرف ها جداست روز حسابدار فقط یک بهانه است اجر فرشته های خدا با خود خداست بابک وهابی
ما ارزش صبر پای هم را داریم در سینه همیشه جای هم را داریم دقت کردی چقدر پاک است هوا وقتی من و تو هوای هم را داریم؟!
تو رفتی و نبضِ عشق از پا افتاد بی جاذبه شد زمین و بالا افتاد با رفتنِ تو عزیز ِ جانم ، دیگر باران گذرش به خانه ی ما افتاد !
از کف بینی ز بخت خود پرسیدم او گفت سیاه بختی و خندیدم گفتم کف دست را ندیدی که هنوز گفت آره!، ولی قیافه ات را دیدم!!
تبریک به هر که با فِرَش دل برده! تبریک به تو، هموطنِ افسرده! تبریک به ما که دیدنِ قیمتها باعث شده پشمهایمان فِر خورده!! بابک وهابی
یک عمر به خانه ،زندگی آوردی ! با معجزه هر مسئله را حل کردی! من با نفس تو زنده هستم، بابا! پشتم به تو گرم است که خیلی مردی!
آنان که مخ است جای گچ در سرشان دارند هوای پدر و مادرشان از دورهمی، امسال می پرهیزند تا که نشود یلدای آخرشان!
این یک دقیقه بیشتر آشفتگی ، کنار یلداست هر شبی که بدون تو صبح شد
همه ی عمر درد را زندگی کرده بود مرگ را زندگی کرده بود اینبار درد را به خاک می سپارد شاید زیستن جای دیگری باشد.... شاید یک جای دیگر یک جای بهتر خانه اش رو به آفتاب و آرزوهایش باشد... درد های من نگفتنی است....
این یک دقیقه بیشتر آشفتگی کنار یلداست هر شبی که بدون تو صبح شد...
انقدر زدم به دست و بالَم الکُل انگشت نمانده روی دستم بِلکُل! فردا که بگیرم کرونا می فهمم بی فایده بود و شده بودم اُسکُل
در شهر کمین کرده خطر ،خانه بمان با هم سوزانده خشک و تر ،خانه بمان وقتی همه در قبال هم مسئولیم همت کن و این “سیزده به در “،خانه بمان
مَردی غریب ،آخر این قصه تبعید شد به بغض زمان،دِق کرد این چاه های نفت خبر دارند غربت ،چه با غرور مصدق کرد!