متن برگردان: زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات برگردان: زانا کوردستانی
هیچ قصد و نیتی ندارم
برای دوباره عاشق شدن
اما اگر دوباره تو را ببینم
بیشتر از حد و حدود جنون
دوستت خواهم داشت و برایت جان خواهم داد.
...
نمی خواهم دیگر بنویسم
هرچه هم نوشتم، اهمیتی به آن ندادی!
اما نمی توانم در هوای تو زندگی نکنم
هیچ...
وقتی تو اینجا نیستی،
چنان زندگی می کنم،
که برای انسانیت حقارت آور است!
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
با خود می اندیشم باید مخفی ات کنم در دلم و
از همه ی مردم پنهانت کنم
من نه تنها به مردم
بلکه به خودم هم بدبینم.
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
کسی که در سیاره ای مملو از جمعیت
تنهایی را انتخاب می کند،
دیوانه نیست، دلشکسته است،
بیگانه نیست، نا امید است.
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
نمی دانم درد بی مادری چگونه ست!
اما وقتی مادر در خانه نیست
شهر هم از شلوغی خالی ست.
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
برگرد تا به آن بی ایمانان ثابت کنم
که وجود معجزه در زمین را
خرافات می دانند!
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
خویشاوندان ما بسیار عجیب اند،
برای دیدارشان می میری،
اما تا که نمیری، نمی آیند.
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
هیچکس نمی تواند در دل من
به دنبال قدم های تو بیایید،
تو در میان همه کس در این دنیا برای من تنها کسی.
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
درد من این است
آنقدر دوستت دارم، که اگر بگویی:
فراموشم کن!
نمی توانم دلت را بشکنم!
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
الان فهمیدم که با رفتنت ضرر نکردم،
فقط ضرری از دستم رفت!
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
خودم را کشتم و اما نتوانستم
در چشم تو از پول، ارزشمندتر باشم.
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
دلیل پرواز من،
نداشتن بال نیست،
نیامدن توست!
شعر:تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
مشکل نقاب این است
چون قیافه ی واقعی تو نیست
ممکن است دیر یا زود بیافتد!
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
ماندن با کسی
که هزار رنگ و رو دارد
هزار بار بی حرمتی به خود است.
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
برکات خداوند زیاد است
چنانکه رزق و روزی دل درمانده ام را
پر کرده از وجود تو!
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
برایت نوشتم: اگر من بمیرم، از من یاد خواهی کرد؟!
از آن زمان با خود می اندیشم اگر تو بمیری،
منِ مرده، چگونه یادت کنم!
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
روحم گنجشکی ست
که دور و برم چرخ می زند،
اما بر روی طناب گیسوی تو
استراحت می کند.
شعر: بروسک صلاح
ترجمه: زانا کوردستانی
رخسارت را آیینه می کنم
برای تماشای خویشتن دروغینم.
شعر: بروسک صلاح
ترجمه: زانا کوردستانی
پیراهن کهنه ی مادرم را به تو می بخشم
ولی افسوس که بوی مادرم را نمی دهی.
شعر: بروسک صلاح
ترجمه: زانا کوردستانی
تو شرابی
که در سینه ام نگه ات داشته ام
تا برسی، بیشتر می خواهمت.
شعر: بروسک صلاح
ترجمه: زانا کوردستانی
تو شبیه تسبیح چهارصد دانه ای،
که در دستم پاره شد!
اما در وجودم پخش.
شعر: بروسک صلاح
ترجمه: زانا کوردستانی