متن برگردان: زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات برگردان: زانا کوردستانی
بسیار مشتاقم به پرواز درآیم و
بسان بادبادکی در آسمان برقصم!
من روحم را به انگشتان تو
گره زده ام.
شعر: بروسک صلاح
ترجمه: زانا کوردستانی
با آوازی زیبا گفتی: رفتم!
بە آن دخترکان زیباروی می مانستی که در بیمارستان
با لبخندی شیرین
شربتی تلخ سر می کشیدی...
شعر: طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
بعد از فراموش کردنت، مردم را تازه شناختم،
و با لبخندی نشان می دهم که خوشحالم!
رو به ستاره ها می کنم
نگاه می کنم و تو را نمی بینم
با کوچکترین حرفی، همچون آن گنجشکک می شوم
که خودش را به شیشه ی پنجره می کوبد.
شعر: طلعت طاهر...
هنوز این سرزمین جای خوبی ست!
چونکه غروب ها پنجره را می گشاییم،
کماکان ماه سر جای اش است.
شعر:طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
بیهودە امتحانت می کنم
مانند آن پیرمرد که دارو را نمی شناسد و
به داروخانه می رود و پاکت قرص هایش را نشان می دهد،
من هم لبخندت را بر چهره ام چسبانده ام و
هر بیننده ای می فهمد
شباهتمان را از روی آن لبخند.
شعر: طلعت طاهر
ترجمه:...
من فقط یک زن ام
در آینه ی داخل خانه ام
تو را می بینم
برای همین هر زمان جلوی آیینه ام می روم
و به خودم می خندم.
...
من فقط یک زن ام
که جلوی آیینه می روم
و زمان زیادی می مانم
و از آن دور نمی...
یکی دو ردیف که درست می کند، خراب می شود!
آن جوان در گوشه ی
چایخانه روی میز خم شده
می آورد و می برد، حتی با دومینه
در این جهان مسخره، خانه ای برایش روا دیده نمی شود.
شعر: طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
نگران نباش ای عزیز دلم!
نمی گذارم دلم به تو عادت کند.
همین اندازه برایم کفایت می کند که
تا مردنم تو را دوست داشته باشم.
...
تو سوال نکن ای عزیز من
بگذار من احوالت را جویا باشم
دیوانه نیستم که چنین می گویم
فقط از مرگ خودم ترس...
همیشه صبح بودی
اما امشب
پیش از صبحدم، تو رفته بودی.
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
فاصله ها مهم نیستند
همین که مانند ماه پشت پنجره ی اتاقم می خندی،
انگار که کنارم هستی.
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
دلبرم همچون انار است
یا که دل ندارد
یا که صد دل دارد...
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
خورشید بودی
اما ابر تو را پوشاند
نتوانستم خوب تماشایت کنم.
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
تو نگذار اما من نگاهت می کنم
تو خودت را قایم کن،
من پیدایت می کنم
تو خودت را ناپدید کن،
من همیشه به یادت می مانم
پس بگذار من بمیرم، تو که هستی
آن دنیا هم به دنبالت خواهم آمد.
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
هیچ راهی به تو ختم نمی شود!
این هم آخرین خبر، از اخبار امروز
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
مگر چند شیشه عطر خریدی؟
تو که مرا به دردسر انداختی،
تمام باغ ها با من سر جنگ دارند!
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
هر زمان دلتنگت می شوم
گل های پیراهن مادرم را
همچون تو می بینم.
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
سوگند می خورم برایت که تنت از تمام باغ های شهر
بهتر میوه و ثمر می دهد
تماشای تو به آن زیبایی هم
هر زمان دلم را تنگ می کند.
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
خدایا چرا چنین است؟
تا یک بار بیاید، هزار مرتبه نمی آید!
یار را می گویم.
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
برای اینکه دوری تو
در یادم جایی پیدا نکند،
اجبارأ هرچه سرود و آواز را از خاطرم، پاک کردم!
اکنون در گردش با دوستانم
سر تکان می دهم
و سهیم نمی شوم دیگر در آواز خواندنشان
فقط کوتاه و آهسته می گویم:
اماااان... اماااان...
شعر: طلعت طاهر
برگردان:زانا کوردستانی
حراف شده ام...
هر کسی را ببینم که تو را می شناسد:
باید احوال پنجاه نفر را از او بپرسم
تا تو میان آنان پنهان شوی و
از این طریق،
خبری کوتاه از حال تو را به دست بیاورم!.
شعر: طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
زمانی که می فهمم در این شهر نیستی،
همچو کودکان واکسی،
سرم را برای دیدن هیچکس بلند نمی کنم!
شعر:طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
از استخوان شانه ها و گردنت عیان ست:
پیش از آنکه به مقام انسانیت برسی،
درختی بودی!.
شعر: طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی