من، با شعورِ عاشقی، هر روز، عادت کردهام برپا کنم بزمِ صفا، در پیشگاهِ دلبرم او پادشاهِ دل شود؛ من چون ندیمی باوفا پروانهوار و، پُرتپش، گردِ حریمِ سرورم صد جام گیرم، از لبش؛ با بوسههای عاطفه بهکام و رویایی شود، احساسِ پُرشور و، شرم