در آینه بوسید خودش را و نفهمید آن لب که هدر رفت مرا خرج دو سال است
دیدنت را دوست دارم ،، سرِ صبح ، ظهر ، غروب در خواب ، همیشه ، هرجا هر جا که بتوان تو را دید ،،، صدا کرد ، بغل کرد و بوسید من دیدنت را دیوانه وار دوست دارم ....
کاش می شد تو را بوسید و کنار گذاشت!
می شود پیشانی ات بوسید و از لب ها گذشت ؟؟ مومن از قم بگذرد تا جمکران هم می رود ...
پنجشنبه ها را باید چای دم کرد تلفن را کشید،پرده را بست خاموش و کم نور و مست باید از تو نوشت باید آرام گونه ات را بوسید.
با تو خواهم ماند. با تو خواهم خواند. و تو را در بهت آفتابی ات خواهم بوسید اگر ابرها بگذارند...!
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا جانِ دل و دیده منم، گریه خندیده منم یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا