تلخی نبودنت را این شب ها با یادت شیرین می کنم.
کاش میشد بهش گفت . . . نبودنت اذیتم میکنه وصله یِ تَن
دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !
کسی که نبودنت رو احساس نکنه، مطمئن باش وجودت رو هم حس نمیکنه...
برف ببارد یا باران برای باور زمستان همین جای نبودنت کافی ست!
پُرَم از بس که غم نبودنت را در خودم ریختم
می سوزم در آتش نبودنت و همه می روند به بهانه ی آب آوردن