شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
مگه میشه کسی رودوس داشت وتنهاش گذاشت بهم بگوعزیزم اون عشق واحساس کجاست؟...
دلم ابری ست ، کجایی همه ی شادی من؟!...
کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم...
شده پاییز،کجایی؟منم و شیدایی......
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟...
برف بارید به این شهرکجایی بی من؟کاش سردت نشود...دل نگرانم، برگرد....
دانم که مرا بی خبری می کشد آخردیوانه شدم خانه ات آباد ، کجایی ؟...
با آنکه زِ ما هیچ زمان یاد نکردیای آنکه نرفتی دمی از یاد، کجایی ؟...
گره افتاده به کارم کجایی ؟تو و اون چشمات مشکل گشایین...
دلتنگم و باید سراغت را بگیرم ایکاش میگفتی همین حالا کجایی......