یلدا چه اتفاق قشنگیست خوب من افتاده توی قهوه ی با تو نشستنم لب می زنی به تلخی فنجان قهوه ات لب های گر گرفته ی فنجان منم منم
من نباشم چه کسی جای مرا میگیرد؟ گاهی از تلخی این فکر، به هم میریزم...
تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرد استکانم شد کمر باریک و چایم تلخ ماند
شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند... اما تلخی هایش هر بار تازه اند،هربار تازه تر !!
من نباشم چه کسی جای مرا می گیرد؟ گاهی از تلخی این فکر به هم می ریزم...
تلخی بی کسی ام قهوه ی مر غوبم کرد
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی، بدان که زندگی می کنی …
دعا کردم که برگردد شده با دیگری باشد... دعا هایی به این تلخی همان بهتر نمیگیرد...!
آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخورد های سرد را
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد