پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بهار برای منشالیزارِ گیسوانِ تو ستکه در میانِ تارهایش می شود نفسی تازه کرد ......
و من تورا به نهایت ممکن دوست داشتن، به بی نهایتی عشق دوست دارم...........
و عشق ️به اندازه های گوناگونش زیباست......
جانانمامروز به خاطر شعر، فردا، به خاطر عشق، و روزهای دیگر به هربهانه ای باید تورا خواست......
و تماشای تو تنها لذتی استکه از چشم هایم می برم...!...
سرو جانم به فدایت ڪه چنین ناز سرشتی......
بهار تویی️ تویی که از هرگوشه ات بگیرم، نرمی لطیفی، سرخی، سپیدی و به نازک دلی ات می آیی......
جمع خوبان یعنی :لبهایت، موهایت و چشمهایت،در کنار عشق .......
چون تو دارم ️هر چه دارم زندگیست.!...
دوست داشتن مرد میخواهد، و اینگونه شد که خداوند کار عشق را به زنها محول کرد......
خداوند تو را بوسیدنی آفریدتا ناگه ببوسمتتا ناگه بفهمم که زندگی تعریفیجز گونه های تو ندارد....
خداوند تو را بوسیدنی آفریدتا ناگه ببوسمتتا ناگه بفهمم که زندگیتعریفی جز گونه های تو ندارد......
ما را سر شوقی اگرم هستتو آنی ......
و من تو را به نهایت ممکن دوست داشتنبه بی نهایتی عشق دوست دارم......
بعضی صداها را باید در آغوش گرفت مثل یک دوستت دارم از زبان تو...
من میخندم،تو عکس بگیر...و در کنارش بنویس:وقتی دوستش دارم...!...