شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
می آید با ادعای عاشقی تمام دار ندار قلب ت را بر می دارد چند روزی می ماند و میرود تو می مانی و دیواره های سرد قلب ت و یک عمر کلنجار با دل و سادگی هایش...
می خواهم به اتفاقاتِ خوبِ نیفتاده ، اعتماد کنمو ایمان داشته باشم که یکی از همین روزها خواهند افتاددرست لابلای مشغله هایی که از سر و کولِ روزمرگی هایم بالا می روند ،در دلِ نگرانی هایی که حوالی باورهایِ من ، جا خوش کرده اند ،و در اعماقِ خستگی های مفرط و تکراری اماتفاقاتِ خوب ، خواهند افتادو من دوباره شبیه کودکی ام ؛لبخند خواهم زد ......