متن رضاحدادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رضاحدادیان
غنچه،غنچه پشت شیشه مانده گلدانِ دلم
خنده های او گرفته رنگ و بوی پنجره
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷
شاید که بوی پیرهنت را شنیده است
باد این چنین که سربه بیابان گذاشته ست
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۹/۷
با شال و با کلاه زمستانی اش، درخت
سرروی شانه های خیابان گذاشته ست
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۹/۷
یکباره تا به دام بیفتد غزالِ دل
بر چانه ی تو چاهِ زنخدان گذاشته ست
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۹/۷
تقدیر، گِرد چشم تو مژگان گذاشته ست
پرچین گذاشته ست، نگهبان گذاشته ست
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۹/۷
باید پُراز آواز کُنم حنجره ها را
آیینه ی اعجاز کنم منظره ها را
تقویِم دلم باز ورق خورده و باید
با دیدنِ تو زنده کُنم خاطره ها را
گیسوی پریشانِ تو ای دخترِ مهتاب!
بَر هم زده قانونِ شبِ دلهره ها را
انگار نهاده ست کسی حلقه به حلقه...
تا پَر نکشد عطر تو از خانه ام، ای گُل!
باید که ببندم همه ی پنجره ها را
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۶/۱
شعراز لبِ تو می چکد انگار دمادم
پُر کرده غزلخوانی تو، کُنگره ها را
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۶/۱
هر بار که لبریزِ معمّا شده ذهنم
وا کرده سر انگشتِ خیالت، گره ها را
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۶/۱
گیسوی پریشانِ تو ای دخترِ مهتاب!
بَر هم زده قانونِ شبِ دلهره ها را
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۶/۱
تقویِم دلم باز ورق خورده و باید
با دیدنِ تو زنده کُنم خاطره ها را
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۶/۱
نمانده زیر و بمی در صدای او ،انگار
دل و دماغ ندارد سه تارِ من دیگر.
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵
وَ شاخه شاخه پُر از میوه ی غروب شده ست
درختِ پنجره ی انتظارِ من دیگر
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵