متن رویا سامانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رویا سامانی
بالشهای خیس
شانه هایم را کولی می دهد
تا ابرهای بالا
می رود
می رود
قسمتی از تو
کنار باغچه ی خرمالو
تکه ای ابر می ماند
چشمانم بارید
خیال کردم
آه پاییز است
چشمان فانوس را
آب گرفته
دریا کشتی ات کجاست
رفتی
پاییز
همسایه شد
رفتن بلد نبودند...
پاهای خیابان
جدول را ،
به آغوش کشیدند
بستر خیالت ...
هر شب
زخم بستر میگیرد!
پاییز کوچیده....
تو
رفته ای با ؛
ترکه های انار
به پاهایم میکوبم
که صندل های تابستانی
تو،
جایِ پای ت
را می بوسد!
پاییز
بر شانه های
انار ریخت
شاخه می خواهد
چکار!