متن زانا کردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زانا کردستانی
انگشتانم را
هر شب با خودم میخوابانم!
نه برای اینکه آرام بگیرن و بخوابن،
نه!
بلکه میگویم نکند بهانهات را بگیرند و
شعری دیگر
غیر از تو
برای یکی دیگر بنویسند.
با تو،
روزگار کودکیام را به یاد میآورم!
دقیقن همان ایامی، که بیمار میشدم و
همهی خانوادهام میخوابیدند
غیر از مادرم که شب تا صبح بر بالینم مینشست!
آه! خدا مادرم را از من ستاند و
ولی تو را به من بخشید...
از این روست که میگویند:
خدا گر به...
برگ،
تنها یکبار پرواز را میچشد
در پاییز،
از شاخه تا زمین...
من هم تنها یکبار زندگی خواهم کرد
از گریههای هنگام تولد
تا
گریههای بستر مرگ.
هسته
کارگرهای تاکستان، در عصر یک روز پر مشغله، گوشهای زیر سایهسار تاکها، در حال استراحت، بودند.
باغ فضای دلانگیز، تاکها توسط پایههای سیمانی در هوای معلق بودند و خوشههای انگور رسیده از شاخهها در آسمان آویزان بودند و همانند چلچراغی نورانی و رنگارنگ میدرخشیدند.
کارگرها هر روز برای عصرانه...
#بلین_رواندزی (#بەڵێن_ڕواندزی)
ترجمه: #زانا_کوردستانی
[حکومت کردستان]
حاکمان اختهی کردستان
نه ریشه و اصل و نسب درستی دارند و نه نام نیکی
آنها با غرق شدن در فساد و تباهی
مجبور به انجام هزار دوز و کلک شدهاند
...
حق و حقوق ملت را چپاول کردهاند و
دهانش به خون خلقالله...
از دور به نظارهام منشین،
چرا که فقط نوری کم سو از من خواهی دید.
ستارهها هم
روشنایی خویش را دارند،
ولی اندازهی شمعی پیکرم را گرم نخواهند کرد.
از غربت برایم نامههایت را نفرست،
درست است که نامههایت چشم روشنای من هستند،
اما اندازهی به آغوش کشیدنت،
غمهایم را...