پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عشق چیز عجیب و غریبی است، اما احساس نمی کنم به بزرگ نمایی و پیچیده جلوه دادن رفتار شناسان و عشق شناسان جهان باشد و یا به آسانی و سهولت نگری عوام؛ عشق یک جنایت کار است او عقل را فلج می کند و بدون هیچ مجازاتی برای خودش جولان می دهد، عشق قاتلی خاموش است، تمام استدلال ها و منطق آدمی را می کشد... . اما در توصیفش کمی بی انصافی است اگر یادآور خوبی هایش نشوم، صبر، لذت، لبخند، معنا، زندگی و یار، اینها لغاتی هستند که بدون عشق بی جان و بی روح اند و تنها عش...
کاش می دانستیتکرار توبرایمچقدر زندگی بخش است...درست مانند"نفسهایم"...!...
توبرام شبیه عطر یک فنجان قهوه ی گرمی ساعت ۸صبح یک روز بارانیگرم، زندگی بخش، دل آرامآن هنگام که چشمانم را میبندم عطرش ریه هایم را پر میکند ...و قلبم را گرمتو لبخند بعد از بوییدن بخار قهوه ایدقیق تر بخواهم بگوییمتو قهوه ی روزهای بارانی منی ......
روزها آهسته و عبوس می گذرندتنها دریاست که آرام و زندگی بخش استدریا:همگام با انجمادِ روزهای ملولاز میان سایه ها به سوی تو می آیماز میان ظلمتِ شباز میان خطّ ژرفِ نورها می آیمتا جای پای خورشیدِ تابانبر آب های آبیِ توتماشاگهِ چشم های من باشد...
کاش می دانستیتکرار تو چقدر برایم زندگی بخش است...درست مانندنفسهایم...!...
کاش می دانستیتکرارت برای من زندگی بخش است...درست مانندنفسهایم...!...