نقاشی نیمهکارهام خطهایی سردرگم رنگهایی نیمهجان در حصار سنگین انتظار نقشی که در سکوت میمیرد در تمنای لمس دست های تو
بین ساختن نیمکت وُ، هیزم،،، سردرگم مانده ست نجار *** درختِ خشکیده از عشق چه می فهمد؟! -زانا کوردستانی
تحمل . . . سردرگمم رگهایم پر از زهر حلاحل می شود وقتی تمام لحظه های عمر من دور تسلسل می شود آه! در این دور باطل چه باید کرد؟ پناه چیست؟ وقتی تمام زندگی واژه ای از تحمل می شود مصطفی ملکی ،۲۵خرداد۱۳۹۹