شعر ایران
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر ایران
شعلهای کوچک در دلِ خاکسترها جان میگیرد،
گرچه لرزان است، اما نویدِ آتشی دوباره است.
ابرها آهسته کنار میروند،
نسیمی خسته بوی باران را به کوچهها میآورد.
پرندهای بال میزند بر قفسِ شکسته،
و آسمان با آغوشی روشن او را فرا میخواند.
انسان، در آیینهی سپیده، خویشتن را میبیند،
که...
باران دیگر به زمین سر نمیزند
خورشید نمیتابد
بادها رفتهاند
بهار هم در خوابیست ابدی
درختان، استخوانهایی ایستادهاند
بیپوست، بیبرگ
و پرندگان،
پیکرهای فراموششدهی آوازهای بیصدا
زمین،
نه دلِ شخم خورده دارد
نه رؤیای جوانهای در سر
آب،
از خودش گریخته
و آینهها
چهرهی هیچکس را باز نمیتابانند
در این...