متن شکایت عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شکایت عاشقانه
چشم در خواب، ولی با سحر بیزار آمد
ماه از آیینهی بیبال و پر بیزار آمد
دل اگر سرمهی آتش نکشد بر مژهها
نرود، از نفس رهگذر بیزار آمد
باد، آواز عبور است اگر مست نباشد
ابر، از زمزمهی بیخطر بیزار آمد
کوه، آن لحظه که افتاد به دامان سکوت...
مهدی غلامعلی شاهی
من به پایان نبود تـــــو...
در این قصه شکایت دارم...
امین غلامی (شاعر کوچک)
در حال بارگذاری...